سید محمدحسین سید محمدحسین ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

هدیه ی مهربان ترین

یک سر و هزار سودا

به همه ی همراهان و دوستان نازنینم سلام می کنم و عذر می خواهم بابت نبودن هام. کارتن کردن وسائل با دو تا وروجک که می خواهند از توی همه کارتن ها سر در بیاورند را با اجاره دادن خانه جمع کنید و بگذارید کنار عوارض بارداری و مهمانی های پشت هم و استفاده حداکثری از حضور یک ماهه خواهرم و دخترش، تازه تمدید اینترنت هم مسئله دیگری است که به خاطر نقل مکان فعلا منتفی است. فکر کنم عذرم را موجه می کنید. نه؟
26 شهريور 1392

زیر سایه خدا

و خدای بزرگم من را لایق دانست برای هدیه ای دیگر از سمت مهربانی اش. تا فرزندی دیگر از نسل نور را در درونم پرورش دهم. تا بهانه ای داشته باشم برای درخواست نگاهی از امام عصرم. تا باز نگاهی کنم به خودم. فرصتی داشته باشم برای پاک شدن. الحمدلله رب العالمین!
6 شهريور 1392

گزاره های رفتاری

در گزاره های رفتاری نوع برخورد و تعامل افراد با کودک بررسی می شود. در گزاره های تصویری کودک تماشاگر تعامل دیگران با یکدیگر بود و در گزاره های رفتاری، یکی از طرفین تعامل است. گزاره های رفتاری در واقع زیر مجموعه گزاره های تصویری هستند.  اولین گزاره رفتاری بسیار مهم گزاره محبت است. اگر کسی «گزاره محبت» را درست متوجه شود و درست عمل کند، بسیاری از مشکلات تربیتی برای فرزندش پیش نخواهد آمد و بسیاری مشکلات حل می شود. محبت یک نیاز فطری است. یعنی «نوع آفرینش» انسان به گونه ای است که درهر سنی، با هر جنسیتی، در هر زمان و در هر مکانی نیاز به محبت دارد. این یک نیاز عمیق و جدی است. در زیارت «امین الله» ...
3 شهريور 1392

مادر کافی

چند وقت پیش دوستی بهم زنگ زده بود و نگران پسر دوسال و نیمه اش بود که هنوز اسم شکل ها را بلد نیست. می گفت پسر دوستش که همسن پسر اوست و در خارجه هم زندگی می کند حتی فرق متوازی الاضلاع و ذوزنقه را می فهمد و حتی تر اسمشان را هم بلد است. خنده ام گرفت راستش. از خودم که چه مادر بی خیال و شاید تنبلی هستم. که اسم شکل ها و رنگ ها و اعداد و حیوانات و صداهایشان را با محمد حسینم «کار» نمی کنم. که با یک سؤال ساده «که چی؟» خیال خودم و بچه ام را راحت کرده ام. با خودم می گویم وقتش که بشود دایره آبی را از سه گوش زرد تشخیص می دهد لابد. و موقع مدرسه رفتن حتما بلد است به اندازه کافی بشمرد. و بعدها فکر نمی کند شاید این گنجشک کوچک روی در...
29 مرداد 1392

مبانی تربیت فرزند

سلام دوستان! مامان های نازنین! و مامان های بعد از این! انگار لازم است توضیحی بدهم راجع به این پست های تربیت فرزند. حجت الاسلام محسن عباسی ولدی دوره ای در جامعة الزهرای قم با عنوان " مبانی تربیت فرزند" برگزار کرده بودند. سی دی این دوره را دوست عزیزی بهم داد. مطالب خوبی دارد. مخصوصا برای مادرانی که دغدغه تربیت با مبانی دینی را دارند. تصمیم گرفتم مطالب این دوره را خلاصه کنم تا هم دوستان گلم استفاده کنند و هم برای مرور و یادآوری گاه گاهی خودم مفید باشد. البته گاهی دسته بندی ها از خودم است برای مرتب کردن مطالب. این را هم بگویم که معصومه جان در کامنتی گفته اند کتابی از محتوای این دوره چاپ شده. اسمش «من دیگر ما» ست. اول فکر کردم شاید نیازی ن...
29 مرداد 1392

تربیت دینی(۱)

اولین نکته مهم در مواجهه با مسئله تربیت دینی آن است که بدانیم تربیت دینی یک «سیستم» است. سیستم چیست؟ مجموعه ای از اجزا که یک ارتباط هماهنگ دارند برای رسیدن به یک هدف معین. در یک سیستم، اختلال در یک جزء باعث اختلال در کل سیستم می شود. مثلا محتویات کاپوت ماشین شما یک سیستم است. فرض کنید سیستم خنک کننده آن خراب باشد. نتیجه ی این خرابی سوختن موتور ماشین است. و در نهایت توقف ماشین. در حالی که تمام اجزای دیگر درست کار می کنند. برق رسانی، سوخت رسانی، انفجار بنزین، انتقال نیرو به چرخ ها و حرکت ماشین. فقط رادیات ماشین خالی از آب است اما در نهایت نتیجه این است که موتور ماشین می سوزد. پس اگر در یک سیستم یک جزء مختل...
28 مرداد 1392

همذات پنداری

(این خاطره رااز قول آقای بابا می نویسم چون من بعد از برگشتن از سینما بی هوش شدم.) رفته بودیم سینما؛ فیلم دهلیز. روابط پدر و پسری توی فیلم خیلی پررنگ بود. رضا عطاران، پدری که به جرم قتل در زندان بود، برای پسر ۷ ساله اش که تازه فهمیده بود پدر دارد، یک اسب چوبی درست کرد. شبیه همان اسب چوبی لوسین که آنت پرتش کرد و شکست. شب که برگشتیم خانه، محمد حسین رفت توی اتاقش و شروع کرد به گشتن توی کشوهای اسباب بازی ها. هر چی می گفتم نمی اومد بریم بخوابیم. تا این که اومد گفت دستشویی داره. از دستشویی که برگشت، دوباره رفت توی اتاقش، سر کشوهای اسباب بازی. یک دفعه با خوشحالی اومد توی هال. یک گورخر پلاستیکی دستش بود. اونو گرفت طرفم و گفت: بابا! شما اینو ساخ...
28 مرداد 1392

فرشته خانه ما

سید علی: مامان! ما باید خیلی ممنون خدا باشیم. چون با این که نیازی به ما نداشته ما رو آفریده. تازه برای کارای خوبمون بهمون پاداش هم می ده. سید علی یادم آورد که چقدر وقت ها در ناخودآگاهم طلبکار پاداش خدا بوده ام. که چقدر شکر نگفته ام بابت پاداشی که خدا از سر رحمتش برای اعمال سراپا نقصم وعده کرده. خدایا! شکرت! ممنونم به خاطر این فرشته ی پاکی که بهم دادی! الحمدلله رب العالمین!
28 مرداد 1392