آقای خورشید
نگاهم به گنبد زرد توست. نقاره ها به پیشواز خورشید می روند. پرچم سبز روی گنبد، در نسیم می رقصد. ساعت صحن عتیق سه بار زنگ می زند. کبوتر ها اطراف گنبد می چرخند. هوا کم کم روشن می شود. چشمانم را از آن طلایی روح افزا پر می کنم. دلم را همین جا، می گذارم و می روم. خداحافظ امام مهربان من!
نویسنده :
مامان پسرها
19:45