یا رب یا رب
من هم قبلا خیال می کردم هفت سال دوم قرار است راحت تر بگذرد. در هفت سال اول بچه ها سید هستند و طبیعتا اطاعت کردن ما از آن ها کار سختی است. اما در هفت سال دوم قرار است عبد باشند. یعنی ما بگوییم و کودک اطاعت کند. ظاهرا دستور دادن راحت تر از دستور گرفتن است.
اما کار به همین سادگی نیست. خیلی وقت هاپیدا کردن مرز هوای نفس من و مقام یک مادر پیچیده است. پیچیده تر از آن عمل کردن به این یافته هاست.
این که وقتی دستور می دهیم، از فرزندمان بخواهیم به خاطر خوب بودن و درست بودن آن چشم بگوید، نه به خاطر این که ما گفته ایم. که ما خوشمان بیاید.
این که وقتی توبیخش می کنیم، به خاطر بی ادبی نسبت به شخص خودمان نباشد؛ به خاطر حفظ مقام و شان مادر باشد.
این که وقتی ناراحت یا عصبانی می شویم، به نفسمان برنخورده باشد.
و شاید بشود حدس زد در این صورت تاثیر حرف های ما چقدر متفاوت خواهد بود.
خدایا! تو خود فرموده ای :" و خلق الانسان ضعیفا" و تو خوب می دانی که در میدان مبارزه با نفسمان چقدر ناتوانیم اگر شوق محبت تو نباشد. خدایا! مهر خودت را در قلب های ما برافروز.