سید محمدحسین سید محمدحسین ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

هدیه ی مهربان ترین

امان از دل زینب (س)

1392/8/16 17:54
نویسنده : مامان پسرها
384 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی اولین جمله ی پسر تقریبا سه ساله ات بعد از بیدار شدن، این باشد که بابا کجاست؟

وقتی توی روز کلی از انرژیت صرف جواب دادن و پرت کردن حواس پسر باباییت بشود،

وقتی دیگر نمی دانی در جواب «بابا کی میاد؟»، «بابا کجا رفته؟»، «بابامو می خوام.» چه کار کنی و چه بگویی،

دیگر خوب می فهمی با این چند کلمه ساده چه روضه ها که نمی شود خواند.

"بابا کجاست؟"

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

سارا مامان علیرضا
17 آبان 92 7:04
پسر منم صبح که باباش داهر میره میگه نرو
غروب هم همش همین سوال ها رو داره

حالا خوبه میگن پسرا بابایی نیستن

روضه وقتی سوزناک تر میشه که فکرکنی اینا پسرن ومثل بابایی نیستن اینجورین حالا اگه اونی که میگه بابا کجاست دختر باشه ....!!!!!!!!!!!!!!!

زینب م
17 آبان 92 11:17
من الذی ایتمنی علی صغر سنی...
خاله زهرا
18 آبان 92 8:31
وقتى بيرون هستى و دختر ١٥ ماهه ات تشنه است و آب ميخواهد و تا جايى كه به آب برسى ده دقيقه تمام بگويد آب يك بند و بدون توفق و تو پشت فرمان زار بزنى
امان


وقتی این قدر ریزبین باشد که کوچکترین زخم روی دستت را ببیند و بگوید چه شده؟ کی کرده؟
این روزها انگار در و دیوار روضه می خوانند.
مامان حسین
18 آبان 92 8:49
سلام .پسرا خوب هستن؟خودتون بهترید؟؟زینب جان شب عاشورا استاد پناهیان در محضر رهبر هستن برای عزاداری .اگه خدا بخواد ماتصمیم داریم بریم بیت رهبری شما نمیاید؟؟


سلام گلی؟ الحمدلله!
شما و حسین جان خوبین؟
راستش آقای همسر خیلی با قسمت مردونه بیت راحت نیست. منم ترجیح می دم ایشون اذیت نشن و چند ساله کمتر می ریم بیت.
امسال انشاءالله بنا داریم طبق روال چند سال اخیر بریم مسجد دانشگاهشون. امام صادق(ع).
هر جا هستی، به یاد ما هم باش دوست گلم!
أنارستان
18 آبان 92 11:13
سلااااااااااااااااااااام!
من نمیدونستم شمام وبلاگ داریییییییییییید!
ای دل غافل!!!!!!!!!!!!!


نمی دونی چه چیزی رو از دست دادیییی!
البته فرصت برای جبران هست!
معصومه
18 آبان 92 16:52
سلام
روضه آنجا تمام می شود که نوزاد داشته باشی، توی بغلت خواب رفته باشد، گردنش به سمت بالا رها باشد، سفیدی زیر گلو هی صدایت بزند...
التماس دعا


خواندنش هم دل آدم را پاره پاره می کند...
هم اندیش
18 آبان 92 22:50
اینروزا فقط فکر دل زینبم...


خوب که به احوال مادر داغ دیده ام که نگاه میکنم و میان اشک هایش برای برادر عزیزش یا زینب که میگوید حال من بدتر میشود...


غم داییم جای خود احوال مادرم و دختران یتیم شده ش حالم را بد میکند...


حالا خود روضه خوان مجلس عزا شده ام


بی بی جان چقدر شرمنده ات هستم که بعد بیست و سه سال تازه دارم قطره ایی از کربلا را میفهممم


تازه دارم میفهمم ارام کردن یتیم چقدر سخت است...


مامان پسرا جان بیادتم و دعا گو


مجلس دانشگاه امام صادق رفتی برا من و همسرم دعا کن


ما اینجا اینترنتی خودمونو به مجلساشون میرسونیم


دعا کن اقا رزقمونو بدن...






دوست گلم! پس برای این بود که ناراحت بودی. تسلیت می گم عزیز! انشاءالله تو این ایام مهمان آقامون باشن.
التماس دعا از تو عزیزم!

مامان محمد امین
19 آبان 92 8:48
امان از دل زینب

توی این شبها التماس دعا


محتاجیم به دعای شما گلی!
ريحانه ي بابا
1 آذر 92 15:05
سلام.به به چ وب نازي.از حرفاتون توي جمع آسموني بسي بهره برديم.من آقارو دلي قبول دارم.اما در مقابل مخالفان استدلال نميتونم بيارم شما ريشه ي روايي ولايت فقيه رو ميشه برام بگيد؟براي استدلال ميخام.راستي خيلي خيلي التماس دعا
مامان پسرها
پاسخ
سلام عزیز! ممنون از نظر لطفتون! راستش اگه بخوام دلایل رو بگم که تو کامنت دونی جا نمیشه! کتاب ولایت فقیه امام و آقای جوادی رو بخونید خوبه. تو وب هم هستن. البته چند تا روایت تو جمع آسمانی هم نوشته شده. محتاج دعای شما هستم خانومی!