سید محمدحسین سید محمدحسین ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

هدیه ی مهربان ترین

در پناه بانو

1392/7/12 10:42
نویسنده : مامان پسرها
392 بازدید
اشتراک گذاری
خدای من! چه کیفی داره که هر وقت دلت تپید و چشمات هوس یک گنبد طلایی کرد، بتونی دست پسرهات رو بگیری و سر کوچه سوار اولین ماشین بشی و جلوی در حرم پیاده شی! خدایا ممنونم به خاطر تمام نعماتی که بی هیچ استحقاقی به من ارزانی کردی. پ. ن: ما بالاخره جمعه گذشته طی یک روز بسیااااار سخت و طاقت فرسا اسباب کشی کردیم ولی خدا رو شکر، همه چیز به خیر گذشت. و الان در یک سوییت در جوار بانو در آرامش دوست داشتنی قم، زندگی می کنیم و منتظریم تا خانه جدید آماده بشه. عوارض بارداری داره سخت خودش رو غالب می کنه. سید علی داره سعی می کنه با مدرسه جدید خودشو وفق بده. محمد حسین فکر می کنه اومدیم مسافرت و همش دوست داره بریم حرم. فعلا نی نی منتظره تا مامانش وقت کنه و بره سونوگرافی. و مامان بی صبرانه منتظر شنیدن صدای قلب کوچولوشه که تند تند و مبهم می زنه. الان اومدیم تهران و خانه پدری. وگرنه معلوم نیست در قم تا کی به اینترنت دسترسی نداشته باشم. از همه دوستای گلم که بهم سر می زنن و ابراز لطف می کنن ممنونم! تو حرم بانو به یاد هممممتون هستم. ( از به هم ریختگی پاراگراف ها عذر می خوام. این دستگاه ما تو این سیستم پارگرافو ثبت نمی کنه! وگرنه اینقدر بی سلیقه نیستم به جان خودم!)
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

صبا
12 مهر 92 12:15
سلام بهتون تبريك ميگم به دليل اينكه آنقدر ديد زيبايي نسبت به زندگي داريد همين كه راحت خودتون رو با شرايط وقف ميديد ،همين كه با سختي ها كنار ميايد، دوري از مادر اون هم تو بارداري ، ودور شدن از دوستان ،خانواده، كار ،علايق همه وهمه باعث نشده كه زيباييها رو نبينيد موفق باشيد التماس دعا. زندگي زيباست اي زيبا پسند. زنده انديشان به زيبايي رسند


سلام عزیز!
ممنون از محبتتون!
بیوتن
12 مهر 92 16:10
سلاااام بالاخره از شما هم یه خبرایی شد. من و همسرم هم به شدت تمایل داریم که تو این آخرالزمان پناه بیاریم به شهر بانو..دعامون کنید شاعری در قطار قم مشهد چای می خورد و زیر لب می گفت شک ندارم که زندگی یعنی طعم سوهان و زعفران؛بانو طعم شیرین زندگی در جوار اونهمه سوهان فروشی خوشبخت، گوارای وجودتون
مامان علیرضا و حسین
12 مهر 92 17:55
خواهر من هم با یک نی نی یک ساله و یک تی تی اندازه ی نی نیه توی دل شما رفته و ساکن قم شده. چند ماه پیش الیته. اینجا رو که می خونم فکر می کنم شما هم خواهرم هستید!


ممنون دوست خوبم!
معلومه! همه ی ما با این همه اشتراکات ولایی خواهریم دیگه!
مامان حسین
12 مهر 92 23:30
سلام دلم اتیش گرفت از بس اومدم اول از همه به وبلاگ شما سر زدم و باز خبری ازتون نبود دارم اشک میریزم خوش به حالتون تو رو خدا توی حرم دعا کن منم بیام قم.ارزو دارم بیام بهشت و همسایه شما بشماحساس دلتنگی و غربت ندارید؟؟ وضعیت اجاره مسکن چه طوره؟؟اگه کار همسرم درست بشه .خونمون رو بدیم اجاره بیایم رهن کنیم برامون دعا کنید.سلام به خانواده محترم برسونید به مامان بگید من رو قابل بدونن به عنوان دختر کوچکتر هر کاری داشتن در خدمتم من ساکن بلوار فردوس هستمخیلی دوستت دارم برای ما دعا کن
مامان حسین
12 مهر 92 23:32
یک کوچولو از شهر قم و مردمانش و شرایط زندگی در قم و جو حاکم بر او برامون بگو.شما فامیل هم در قم دارید یا تنهایید؟؟شغل همسرتان در قم است؟؟
مامان حسین
13 مهر 92 21:06
راستی برای نی نی اسم در نظر گرفتید؟؟میتونم بپرسم اسم خودتون چیه؟؟
موهبت
14 مهر 92 14:13
سلاااااام عزیزم چه خوب پست جدید! انشالا خدا حفظش کنه نی نی عزیزدل رو. وقتی به دنیا بیاد کلی خواهان داره این بچه، جااااان، حسابی براش نذر کن خیلی خوشحالم که اونقدر نزدیکین به خانوم.... اینو تا حالا شنیدی؟ ...ای تکیه گه معصومه....سویت نگه معصومه....نگهی ای برادر.....سوی خواهر.....
سارا مامان علیرضا
14 مهر 92 14:40
سلام خواهر کجایی دلمون برات حسابی تنگ شده هررروز سر میزنیم ببیینم اینجا خبری از خودت میدی یا نه ان شاله به سلامتی خب الان فکر کنم یک هفته ده روزی هست قم ساکن شدی ان شاله وسایلت باز کردی و سرت خلوت شد و یه زیارت حسابی رفتی باری ما هم دعا کن راستی شاید جمعه بیایم قم جمعه ها زیارت نمیری؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ما روی ماه شما رو هم در کنار حضرت معصومه زیارت کنیم
مادر منتظر
17 مهر 92 22:38
سلام مامانی مهربون سید علی و محمد حسین و نینی تو راهی به شهر قم خوش اومدین. تمیدوارم روزهای خیلی خوب و با برکتی رو توی این شهر سپری کنین. شما که به ما سر نمیزنین ولی ما شمارو فراموش نمیکنیم مامانی مهربون. امیدوارم نین تو راهیتون به سلامتی به دنیا بیاد. مراقب خودتون باشین. روز کودک رو به کوچولوهاتون تبریک میگم عزیزم
معصومه
18 مهر 92 18:16
کیفتان مستدام و آرامش قرین لحظه هاتون باد!
مامان پرى
19 مهر 92 18:54
سلام خواستم مراتب نامرديتون رو به اطلاع برسونم كه اومدين خونه ى بابا به من يه فيس نزديد با تشكر خاله زهرا راستى خيييييلى برات خوشحالم ، زود بيا از خواهر زاده ى كنجدم خبر بده ، خواب ديدم يه دختر سبزه ى مو فرفرى داره با سارا بازى ميكنه فكر كن ، مطمئنم دختر تو بوده چون تو خواب حس اينو داشتم كه بچمه ولى بچه ام نبود و خوش به حالت همين
مادر منتظر
23 مهر 92 18:17
سلام مامانی مهربون پسر کوچولو ها دوست خوب من عید قربان مبارک
مامان حسین
27 مهر 92 18:03
دیگه دارم از دلتنگی دق میکنم.روزی چندبارسرمیزنم ولی ........
سارا مامان علیرضا
28 مهر 92 7:41
سلام عزیزم کجایی خواهر؟ کاش بیایی یه خبری از خودت و نی نی ت بدی سونوگرافی رفتی؟ به دلم افتاده دختره
مامان محمد امین
2 آبان 92 15:39
عیدتون مبارککککککککککککککک بریکات صمیمانه ما رو به آقا سید ها برسونید و همچنین و اون فندق کوچولوی تو راهی
مامان حسین
3 آبان 92 22:05
سلام عید غدیر برشما فرزندان فاطمه مارک التماس دعا.مامان پسرا عیدی به ما یک خبری از خودتون بدبد
مامان نوشين و بابا علي
22 آبان 93 10:38
سلام کوچولوت خیلی نازه . خدا ببخشه . سایت خیلی قشنگی داری . به سایت ما سربزن