یک سالگی قمری
سلام قندکم!
دقیقا یک سال پیش (به لحاظ قمری) این موقع تو بغلم بودی و داشتی قلوپ قلوپ شیر نوش جان می کردی. همچین که انگار صدساله این کارو می کنی. آقای بابا هم تو همون حال خم شده بود و تو گوشت اذان می گفت. من اصلا تو این عالم نبودم. از فرط سرخوشی، خیره شده بودم به تو و هیچ دردی هم حس نمی کردم. اصلا یادم رفته بود تا چند دقیقه پیش چقدر درد کشیده بودم.
حالا یک سال از اون روز گذشته؛ مثل برق و باد!
پی نوشت: فعلا همین قدرو داشته باش تا بعدا سر فرصت مفصلشو برات تعریف کنم نفسم!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی