سید محمدحسین سید محمدحسین ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره

هدیه ی مهربان ترین

تصمیم گیری و سینه خیز رفتن

1392/10/11 16:09
نویسنده : مامان پسرها
722 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به پسر گل مامان!

مامان خیلی وقته که نتونسته آپ کنه چون مریض بوده! (دندون درد و عفونت و ...) اما یادداشت کرده شیرین کاری های عسلشو. حالا چند تاشو با هم می نویسه.

آب نبات مامان از دوشنبه گذشته سینه خیز میره. اولش واقعا جالب و دیدنی بود. با زحمت و تقلای زیاد یه کوچولو جلو میرفت ولی حالا بعد از نه روز تقریبا به چیزی که می خواد خودشو می رسونه. مثلا تلفنو خیلی دوست داره و به خاطرش حاضره با سختی خودشو رو زمین بکشونه تا برش داره.تازه تو هفته ی پیش دو بار هم با مامی که مشهد بود، تلفنی حرف زده.

دیگه این که موهای پسرم فر خورده! هورررررا! خیلی دوست دارم موهاش فر باشه و امیدوارم فر بمونه.

و دیگه این که فکر کنم سه روز پیش بود که اولین جلوه های تصمیم گیری رو در پسرم دیدم و این خیلی برام جالب بود. شکل گیری تدریجی شخصیتش خیلی برام ملموس شده. این اتفاق وقتی افتاد که جلوت و در دو زاویه دو تا اسباب بازی بود و تو یه نگاه به این یکی می کردی و یه نگاه به اون یکی و این جا بود که تصمیم گرفتی و به طرف یکی شون سینه خیز رفتی.

تو این چند روز پاهای پسرم هم بدجوری سوخته بود. هر چی می زدم به پاهاش، خوب نمی شد. تا این که عمو مالک گفت یه محلولی رو بزنیم که اسم خیلی سختی هم داشت که به نظرم بیشتر شبیه اسم نمایشنامه بود تا دارو. ویولن دو ژانسین. محلول بنفش بدقلقی بود که رنگش رو همه چیز میموند و دست مامان هنوزم بنفشه. ولی می ارزید چون واقعا خوب شد پای پسر نازنینم. جالبیش اینجا بود که وقتی مامی دارو رو دید گفت ما هم شماها بچه بودین از همینا استفاده می کردیم و بهش می گفتیم بنفشه!

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله ی امیرعلی
23 شهریور 90 22:13
واااااااااااااااااااااااااااااااااای چقدر قشنگه منم عاشق موی فرم خیلی به پسملت میاد خیلی هلو و خوردنی و بامزس جووونم فداش بشم ماشالا خیلی هم زرنگو باهوشه بزنم به تخته بوووووووووووووووووووووووس
مامان ويانا
31 شهریور 90 8:11
عزيز نازم خيلي ماهي الهي قربونت برم چه ناز تو رور روروك شدي مي بوسمتتتتتتتتتتتتتتتتتت تپلم به ما هم سر بزنيد خوشحال مي شم