سید محمدحسین سید محمدحسین ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

هدیه ی مهربان ترین

عزاداری کودکانه ما

1392/10/11 11:57
نویسنده : مامان پسرها
1,286 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز مجبور بودیم تو خونه بمونیم. محمدحسین آبله مرغون گرفته و قاعدتا نمی شد بریم عزاداری. از صبح حالم گرفته بود. یک دفعه فکر کردم خب عزاداری رو میاریم تو خونمون!

بساط کاردستی بچه ها رو فراهم کردم. (سه تا از این بقچه پارچه ای ها دارم که توشون پر خرت و پرته برای کاردستی و تقریبا همشون دور ریختنی ها). چند تا گلدون سفالی کوچک تو وسایلمون بود. پسرها اونا رو رنگ و بعد با روبان و پولک تزِئین کردن. ازشون به عنوان جاشمعی استفاده کردیم. دو تا پرچم کوچک هم با نی و پارچه سیاه ساختند. سیدعلی هم رفت و از زمین کنار خونه، قدری خاک و سنگ آورد و تمثال بقیع رو درست کرد. یک کم هم با چادر و پارچه سیاه یک گوشه خانه رو سیاه پوش کردیم.

و روضه خانگی ما شروع شد.

از صبح به سیدعلی گفته بودم که امشب تو سخنران مراسم مایی. برو مطالعاتت رو کامل کن و آماده باش! خلاصه شب سیدعلی یک سخنرانی خوب برامون کرد و بعد هم از یک کتاب شعر کودکانه برامون مداحی کرد و ما سینه زدیم. آخر سر هم ازش خواستم دعا کنه و ما آمین گفتیم.

خدایا فرج امام زمان رو نزدیک کن!

خدایا! مریض ها و جانبازها و شهدا رو خوشحال کن! (یه چیزی تو این مایه ها!)

خدایا این انقلاب رو حفظ کن تا وقتی امام زمان بیاد.

این ها دعاهای سید علی بود.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (22)

مرجان
11 دی 92 13:09
قبول باشه این آقا سید علی چند سالشونه؟
مامان پسرها
پاسخ
ممنون! سیدعلی متولد تابستون ۸۳ است. یعنی الان ۹ سال و چند ماهشه.
بیوتن
11 دی 92 13:18
الهی آمین
مامان پسرها
پاسخ
سلام کربلایی! خبر می دادی اسفند دود می کردیم براتون! بوس و ماچ و بغل!
نیلوووووووو
11 دی 92 13:23
سلام آغا قبول نیست دو روز بود که صفحه وبلاگ برام باز نمیشد این همه پست گذاشتی اونم اینقدر عسل عسلی خدا برکت بده به این زندگی طیبه ان شاالله یکشنبه عازم مشهد الرضا به قصد زیارت سلطان علی بن موسی الرضا هستم، در جوار خواهر بزرگوارشون ما رو هم از دعاهای خیرت بی نصیب نذار پسرا رو هم ببوس از طرف خاله نیلوووووو[
مامان پسرها
پاسخ
سلام دوست نازنینم! من که همیشه دعاگوی تو هستم. خیییییلیییی برام دعا کن. سلام مخصوص منو برسون به امام مهربونم و بگو ممنونم که اجازه دادن هر وقت دلم تنگشونه، برم پیش خواهر کریمه شون و توی حرم نفس بکشم.
فاطمه بهار
11 دی 92 16:42
سلام الهی که از سرداران سپاه حق باشن... خوش به سعادتتون که همچی دسته گلایی رو تربیت کردین. تو رو خدا براشون زیاااااد صدقه بدین.
مامان پسرها
پاسخ
سلام عزیز! ممنون از دعای خوبت! الحمدلله رب العالمین! هذا من فضل ربی.
مرجان
11 دی 92 17:07
خیلی ایده جالبی بود. کمک گرفتن از لچه ها تو برگزاری مجلس خیلی بهشون اعتماد به نفس میده.
مامان پسرها
پاسخ
سلام! عزیز! جواب اون کامنتتون رو همونجا دادم. الانم کامنتا تاییدی نیست. پیداش نکردین بگین بهم.
زینب م
11 دی 92 17:32
روضه ی خونگی شما اشک مارو هم درآورد آبجی قبول باشه...
مامان پسرها
پاسخ
قبول حضرت حق!
زهرا رقیب
11 دی 92 19:57
خوش به سعادتتون/خعلی عالی بود بسی حظ بردم از این ابتکارتون خدا حفظ کنه گل پسراتون رو انشالله یار مولا باشند
مامان پسرها
پاسخ
انشاءالله! نوش جونتون!
خاله زهرا
11 دی 92 19:59
قربونتون برم
نیلوووووووو
11 دی 92 20:12
حتما عزیز دلم ان شاالله خدا همه شما خوبان رو همواره جلوی چشمام و توو سفره دعام حفظ کنه، تا خودمم شامل دعاها و نیات خیر شما عزیزان آسمونی بشم بیوتن جان، زینب م جان ان شاالله زیارت اربعینتون قبول درگاه حق باشه و روزی با معرفت همه ساله هممون
زینب م به نیلووووووووو
12 دی 92 0:41
ایشالا با دعای شماسال دیگه ان شاالله با هم
زهرا
12 دی 92 0:42
سلام خواهر!قبول باشه!می بینم بنیاد سفینه در منزل شما همچنان اکتیوه!خوب!پشت خاکریز مبارزه می کنی هاااااااااااااا!خواهر !التماس دعا!پسر گلا رم از طرف من ببوس!چه قدر ریختن برنامه فرهنگی در فضای منزل کاربردی تر از اجرای کارهای فرهنگی در بیرون منزل است!هرچند که شما با وبلاگ محمد حسین جونی در فضای بیرون از منزل هم جهاد فرهنگی را استاد می کنی!خییییییییییییییلی دوست دارم!دوستم!
مامان پسرها
پاسخ
سلام عزییییزم! خوبی؟ نی نی خوبه؟ پسر گل چطوره؟ بلی بلی! ما نهضتمان ادامه دارد انشاءالله! خیلی هم به یادتم. حالا باید مفصل باهات حرف بزنم. مواظب خودت باش حسسسسابی!
علیین
12 دی 92 1:26
سلام خواهر چه کار جالبی! خوش به سعادتت حیف که سخنرانتون ممیزه! والا میگفتم یه بوس آبدار بکنیش
مامان پسرها
پاسخ
سلام عزیز! ممنون!
مامان علیرضا و حسین
12 دی 92 6:40
خصوصی من بودم. بدون اسم رفت. ایده ی عزاداری خانگی خیلی خوبه. منم اون اولین سالی که محرم ایران نبودیم و هیچ مجلسی توی شهرمون نبود تو خونه برا امام حسین با علیرضا شام غریبان گرفتیم و تا سالها یادش بود و به همه تعریف می کرد. آخی محمد حسین! حالا بپرس ببین بازم می خواد مامانشو بندازه دور یا نه! خیلی سخته برا بچه ی این سنی. دست نمی زنه به جوشاش؟ انشالله هرچی زودتر و آسونتر این دوره رو بگذرونه.
مامان پسرها
پاسخ
سلام! فکر کنم بدون اسم بوده کلا پریده. چون من که ندیدمش. محمدحسینم الحمدلله دیگه خوبه تقریبا.
مشکاة
12 دی 92 11:32
خیلیییی خوب بود...عزیزم...چه غریبانه بوده، قربون امام حسن علیه السلام برم...خیلی حس غربت رو خوب منعکس میکردن این عکسها... راستی زینب جون، اون دوست من که گفتم همنام شماس، قرار شد بزودی ایشالا باهاتون مرتبط بشه. قرار شد که بیاد توی همین وبلاگت...ولی ممکنه یه هفته ای طول بکشه. و اینکه اگه میخوای شماره شو هم بهت بدم زنگ بزن بهش. راستی من وبلاگ خارجیه تو باز میکنم، باز نمیشه ها!
مامان پسرها
پاسخ
سلام دوستم! ممنون! هر جور خودت می دونی بهتره! یعنی هنوز هیچی نشده دشمن داره کارشکنی می کنه؟ شاید آدرسو اشتباه زدیا!
مادر منتظر
12 دی 92 23:41
خدایا؛ تو را به مناسبتهای عزیز این ماه گرامی قسم می‌دهیم ؛ این ماه را بر تمام شیعیان جهان ، مبارک و پر خیر و برکت قرار بده ، و در ظهور ارباب و مولای ما ؛ امام زمان(عج) تعجیل بفرما ، و به ما توفیق بهره بردن از فضایل این ماه عنایت فرما ، و تمام مریضها را به حرمت این ماه شفا بده ، و مشکلات و گرفتاری تمام شیعیان را برطرف بفرما. آمین ربّ العالمین. حلول ماه ربیع الاول مبارک . سلام دوست خوب و نازنینم شنبه روز زایمان منه مهربونم , برای سلامتی فاطمه جونیم و اینکه زایمان راحتی داشته باشم دعا کن عزیزم , اگه بدی از من دیدی حلالم کن دوست خوب و مهربونم . (مشخص شدن تاریخ زایمانم و یک سورپرایز برای دوستانم ) اسم پست جدیدمه گلم .
مشکاة
13 دی 92 0:31
سلام. من دوباره چک کردم، مشکل رفع شده و فعلن شما توسط دشمن شناسایی نشده این...نگران نباش به خیر گذشت موفق باشی و دعا میکنم که خدا به این قدم های اولت در این راه مبارک، یه عالمه خیر و برکت ببارونه ایشالا...
مامان پسرها
پاسخ
سلام گلی! ممنون از دعای خوبت! دعا کن مخلصانه باشه و مقبول! ضمنا خواهر! این انگلیسی دست و پاشکسته ی ما رو دریاب! من خیییلی وقته کاری نداشتم با این زبان اجنبی ها!
مشکاة
13 دی 92 2:39
من در خدمتم. و اینکه اختیار دارین ماشالا شما که خیلی بلیغ نوشته بودین. قشنگ بود...کارت درسته
مامان پسرها
پاسخ
ممنونم از دلگرمی ت!
زینب مذکور:)
13 دی 92 21:43
سلام.قراربود یه هفته طول بکشه !!!! یکهو فرصت شد و من هم از خدا خواسته ... شاید براتون جالب باشه که اولین نکته خاصی که تو آخرین پست توجهم رو جلب کرد اون سه تا بقچه پارچه ای بود! آخه ما هم یک عالمه از این خرت و پرتها داریم و گاهی فکر میکنیم اگه یه روزی اتفاقی یه غربیه اونا رو ببینه پیش خودش چی میگه!!! مراسم ومنبرو...هم که محمد ما عاشقشه ... . من بخشی از مطالبتون روخوندم، انشالله ارتباطمون خالی ازفایده نیست. باتشکر از کانال مربوطه
مامان پسرها
پاسخ
سلام عزیز! چه خوب که زودتر اومدین! انشاءالله باهاتون در تماس خواهم بود. ما که خیلی تعریفتون رو شنیدیم.
مهتا
15 دی 92 3:51
آفرین به این ایده خوبت خواهرم... به نظر من یه مادر نمونه مادریه که تو تمام جهات بتونه بچه ها رو رشد بده... خوش به حال آقا سیدعلی و سید محمد حسین آقای گل که مامانی به این نازی و گلی دارن خوشحالم قبل از بچه دار شدنم با جمع آسمونی و یه مامان گلی مثل تو آشنا شدم
مامان پسرها
پاسخ
خوش به حال من که دوستای خوبی مثل شما دارم. و خوشحالم که براتون مفید بوده.
زهرا مامان
15 دی 92 7:18
خدا همتونو حفظ کنه. کارتون واقعا جالب و خلاقانه بود.
مامان پسرها
پاسخ
ممنون عزیز!
یک مادر
25 دی 92 21:38
به به ماشاءالله
یک مادر
30 مهر 93 16:59
وقتی مطالبتون رو خوندم اشک توی چشمهام جمع شد..و ... فالله خیر حافظا وهو ارحم الراحمین ان شاءالله خدا وصاحب اسمهاشون نگهدارشون باشه
مامان پسرها
پاسخ
ممنونم عزیز