سید محمدحسین سید محمدحسین ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

هدیه ی مهربان ترین

یادآوری های شیرین

1392/4/29 0:55
نویسنده : مامان پسرها
344 بازدید
اشتراک گذاری

چه کنیم تا کودکمان نماز خوان بار بیاید؟

شعائر دینی را به جا بیاورد؟

اهل مسجد و زیارت و روضه باشد؟

این ها سؤال هایی است تکراری که شاید جواب های متنوعی برایشان پیدا کرده باشیم و در عین حال هیچ وقت قانع نشده باشیم.

برای پاسخی دیگرگونه به این سؤال یک پرسش مطرح می کنم.

بچه ها باید اول نماز را بفهمند و بعد دوستش داشته باشند و انجامش دهند یا برعکس. اول باید دوستش داشته باشند و بعد درکش کنند. خودش را، فلسفه اش را، اسرارش را؟

پز روشنفکری اخیری که متأسفانه دامن برخی مادران حتی مذهبی را گرفته، باعث می شود طیفی از آن ها بر گزینه اول تاکید کنند. می گویند باید اول فهمید و بعد دوست داشت و انجام داد. باید تا جایی که زورمان می رسد به صورت عقلی و منطقی و حتی علمی بچه ها را مجاب کنیم که مثلا نماز خوب است. اصلا همین دولا راست شدن توی نماز خودش کلی ورزش است. (بماند که بچه که اصولا به سنی رسیده که اینقدر میفهمد، حتی اگر به رویمان نیاورد، توی دلش می گوید خب! زومبا فیتنس که بیشتر ورزش است. )

حالا واقعا چرا نباید این کار را کرد؟ چون قطعا و حتما بچه تا وقتی به سنی برسد که دلیل و منطق حالیش شود، دلش خالی نمی ماند که! باید یک سری چیزها را دوست بدارد و می دارد. حالا بعد از این که محبت آن چیزها در دلش جا گرفت، طبیعتا دغدغه اش انجام چیزهای مرتبط با موضوع مورد علاقه اش خواهد بود. مثل پسر بچه هایی که دنبال پوشیدن لباس اسپایدرمن و پریدن از در و دیوارند. پس باید چه کرد؟

به نظرم دقیقا بر خلاف نظر اول، باید اول محبت و انس با عبادات و شعائر دینی را در دل کودک ایجاد کرد. طبعا وقتی بچه بزرگتر شد، خودش می رود دنبال این که چیزی که من دوستش دارم و دارم انجامش می دهم، چه فایده ای دارد؟ چرا باید انجامش دهم؟ و هزاران سؤال دیگر. منتها چون از اول علایقش همسو با فطرتش در او شکل گرفته، عقلش هم دلایل منطقی برخاسته از آیات و روایات را پس نخواهد زد.

و اما چند راه کارهای عملی:

باید سعی کنیم از اول هم زمانی عبادات با چیزهای دوست داشتنی رعایت شود. به طور ناخودآگاه این به ذهن منتقل می شود که عبادات هم دوست داشتنی هستند. این یک فرآیند روانی است که خودمان هم بارها در موارد تلخ و شیرین تجربه اش کرده ایم.

مثلا موقع نماز (قبلش، بعدش) بچه ها را بغل کنید. ببوسید. بخندید. توی سفرهای زیارتی، روضه ها، مسجد بگذارید به بچه ها خوش بگذرد. مثلا اگر می خواهید خوراکی یا هدیه ای به کودک بدهید، توی یک فرصت مناسب این کار را بکنید. مثلا وقتی دارید از مسجد برمی گردید. یا وقتی در یک موقعیت سخت، راستش را گفته. برایشان سوغاتی بیاورید. بهشان آزادی عمل بدهید. خودتان در این موقعیت ها خوش اخلاق باشید. سفر زیارتی را هیجان انگیز کنید. یا مثلا در اوقات شادی، خدا را یاد کنید. با جمله هایی کوتاه اما حساب شده. شکر خدا را، همراهی همیشگی خدا را به او منتقل کنید.

مطمئنم همه ی مامان های دغدغه مند و مهربان از این تجربه ها دارند. اگر آن ها را برای ما هم بنویسید، می توانیم مجموعه ای ارزشمند داشته باشیم برای هدیه دادن به تازه مادران و حتی مادران خوب آینده.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان حسین
27 تیر 92 20:23
سلام خیلی مطلبتون جالب بودلذت بردم




خواهش میشه عزیز! خیلی دوست دارم خوبانی مثل شما هم مشارکت کنید تو این جور بحثا.


طراح قالب اختصاصی نی نی خودتون
27 تیر 92 20:37
اگه میخوای وبلاگ نی نی خوشگلتو به طور اختصاصی طراحی کنی، طوری که عکسش توی قالب استفاده بشه، من میتونم این کارو برات انجام بدم... http://designer123.blogfa.com/
نیلوووووووو
27 تیر 92 22:48
سلام عزیزم بسی استفاده نمودیم


فدادون!
مامان حسین
28 تیر 92 0:51
عالی بود گلم


نوش جون شما و حسین جووون! راستی شما وبلاگ نداری ما هم بیایم دیدنتون؟
نیلوووووووو
28 تیر 92 12:04
سلام عشقم سوالت رو درباره بازی کامپیوتری توی وب رضوان دیدم اومدم در حد بضاعت و تجربه خودم پاسخت رو بدم، من از 3 سالگی خوره کامپیوتر و گیم بودم چون بابام مهندس بود و جزو اولین کسانی که کامپیوتر در بدو ورودش به بازار به خونه ما هم راه یافته بود. این انس عجیب من با گیم و کامپیوتر از همون دوران کودکی یه مزایا ومعایبی داشت، مزیت استفاده از این بازی ها افزایش قدرت انتقال و درک مفاهیم و همچنین حل معماها و ... بود ولی همین مزیت درست زمانی که من وارد مدرسه و سالهای آموزشی شدم خودش تبدیل شد به یه عیب چرا که سرعت نظام آموزشی ما و حتی سرعت دریافت همسالان من از مطالب درسی تقریبا نصف من بود و این خیلی خیلی منو اذیت می کرد به عبارت بهتر من چون تو همون نوبت اول مفاهیم مورد نظر معلم رو دریافت میکردم از اینکه سایرین برای فهم قضیه به زمان بیشتری نیاز داشتن برام آزار دهنده بود، شاید اگربخوام دقیقش رو بگم حتی در فرض استفاده از گیم های مفید وبا کمترین آسیب مثل بازی های هیدن آبجکت و معمایی باز هم چون بچه قدرت انتقالش تسریع میشه یه فضیلتی به نام صبر رو از دست میده و من واقعا تا همین سن از عدم صبر در یادگیری دیگران رنج میبرم یعنی وقتی یک تا دوبار مطلبی رو برای کسی میگم و اون متوجه نمیشه اصلا حوصله نمی کنم یه بار دیگه براش توضیح بدم،
این یه نکته، نکته دوم هم اینه که متاسفانه بازی کامپیوتری اعتیاد آوره و واقعا اگر فرد به لهو و لعب بودن اون اعتقادی نداشته باشه وقت گرانبهای خودش رو ساعتها وقف اون میکنه کما اینکه من در اطرافیانم آقایونی رو میشناسم که علیرغم سن بالا و داشتن چندتا بچه ساعاتی در روز رو با گیم سپری میکنن، خدا به من خیلی رحم کرده که الآن تو ترکم و کلا همه نرم افزارهای بازی رو از روی دسکتاپم پاک کردم . به نظرم خطر این بازی ها و معایبش بیشتره تازه مگه نسل قبل ما که این بازی هارو نداشت عقده ای شد، نگران سید علی نباش و اتفاقا در مواقع لازم بنابر اقتضای سنش یکسری از این گیم های خطری رو براش نقد کن و حتی ازش نظربخواه که خودش کشف کنه که به نظرش خطر این بازی در چیه، مثلا یه بازی بسیار خطرناک به نام کال آو دیوتی: ندای وظیفه که تو نت میتونی اسکرین شات از برخی صحنه هاش رو داشته باشی رو بذار جلوش و بگو سید علی به نظرت تو این تصویر چه نمادها وعکس هایی به نظر بار منفی دارن ولی خیلی زیرپوستی به مخاطب حقنه میشن و ....
البته صلاح مملکت خویش خسروان دانند


خیلیییی ممنونم عزیزم!
نسرین
28 تیر 92 15:49
سلام مامان پسرای عزیز اومدم اینجا تا از جواب خوبت تشکر کنم...و اگه آدرس اینجاها بخصوص مال آقای طباطبایی را اگه داری بهم بدی...یا بیت االرقیه که گفتی..
منم همه دغدعم اینه که پسرم با هدف زندگی در این دنیا آشنا بشه و مثل من که تو 28 سالگی تازه دارم تحقیق میکنم نباشه...هم قبل آلودگی به گناه باشه هم باقیات الصالحات من
اصرار دارم که با قرآن گره بخوره تا دغدغه اش اون باشه تا بازی کامپیوتری ولی شوهرم اصرار منو نداره

عزیزم! مطمئن باش خدا به خاطر نیت قشنگت بهت اجر می ده. شماره مسئول بیت الحسن : ۰۹۱۲۶۹۹۱۳۴۶ به نام مجمع قرآنی سلیم.
نسرین
28 تیر 92 15:55
نمی دونم اونهمه که نوشته بودم اومد یا پرید....خلاصه اگه آدرس جاهایی که تو وبلاگ رضوان جان لطف کردی بهم معرفی کردی را بهم بدی واقعا مدیونم کردی.... راستی اگه بشه بهمم ایمیل بزن..من تو سایتها یکم گیج میزنم..







از تفاوت سنی پسرات راضی هستی







خدا انشاالله به همه مادرا کمک کنه







شما هم پسرا رو مهد نزاشتی ....به تجربه های یه دوست مذهبی احتیاج دارم ما تو فامیل این افراد با دغدغه دین را نداریم متاسفانه







ممنونتم








عزیزم! خوندم پیامتو. راستش من مجبور شدم یه دوره ای سیدعلی رو بذارم مهد چون دانشجو بودم که باردار شدم. البته مهدش خیییلی خوب بود.




اما اگر مادری مجبور نباشه به نظرم بهتره بچه رو مهد نذاره.




در مورد فاصله سنی پسرا هم اصلا راضی نیستم. به نظرم خیلی باید کمتر باشه. حدود ۲/۵ یا ۳ سال.




مامان حسین
29 تیر 92 1:05
سلام خوبی مامان پسرا.الان که برات پیام میذارم تمام صورتم از اشک خیسهمنزل من با مادرم 2 دقیقه فاصله داره.تقریبا هر روز همدیگرو میبینیم .پسرم خیلی به پدرم وابسته شده چون پدرم نه بهش نمیگه و گوش به حرف کامل حسینه .باور کن به حس حسین به پدرم حسادت میکنم امروز که افطار عمومینا خونه مامانم اینا افطار دعوت بودن از بغل بابام تکون نمیخورد با وجود اینکه همسرم خیلی خیلی بهش محبت میکنه ولی از بغل بابام بغل باباش نمیمد .مامانم هم برگشته از روی سادگی به شوهرم میگه بابای اصلیش اینجاست اومدیم خونه همسرم تو خودشه.همسر من ادم تحصیل کرده و خیلی با اخلاقیه .ولی فهمیدم تو خودش ناراحته.پدر شوهرمینا هم طبقه اول ما هستند ولی اصلا احساس نمیکنم که بچه ام رو ازم دور کنن.همیشه کنارشون شاد هستم .تو رو خدا کمکم کن .چیکار کنم؟خیلی دلم گرفته.به شو هرم الکی گفتم که مامان گفت حسین بابای اصلیت اونجاست برو پیشش.اونم گفت خداروشکر سوئ تفاهم شده بود.مامان پسرا اگه من بخوام با بابام مسابقه بذارم توی محبت خارج از حد به حسین این وسط حسین لوس وخراب میشه و اگر بخوام همش گارد بگیرم از چشم بچم میفتم. تو رو خدا بگو چیکار کنم.

عزیییزم! خودتو این قدر ناراحت نکن! خدا رو شکر یه جوری قضیه رو رفع و رجوع کردی.
در مورد مامان بزرگ و بابابزرگ چندتا قضیه هست. یکی این که بچه ها خووب می فهمن با هر کسی چجوری رفتار کنن. یه دلیل دوست داشتن زیاداون ها هم همینه که به بچه آزادی می دن. یه سری سخنرانی دارم از حاج آقا عباسی. اگه شد می ذارم براتون. دوست دارم خلاصه ش رو هم پیاده کنم.یکی از حرفاش راجع به همین موضوعاس. سعی کن تو هم تا جایی که می شه بهش آزادی بدی. و البته فاکتورای دیگه ای هم داره ایجاد محبت بین والدین و بچه ها. اما اگر جایی دیدی داره خطوط قرمز تربیتیت زیر سؤال می ره، خیلی مؤدبانه باید تذکر بدی.
خدا رو شکر که همسرت هم آدم فهمیده ایه. ولی خیلی خوبه کم کم راه های جلب محبت واقعی فرزند رو پیاده کنین.
مامان حسین
30 تیر 92 1:24
مامان پسرا من وهمسرم بیش از اندازه بهش ازادی میدیم خیلی با هاش بازی میکنیم.تفریح میبریمش. فکر میکنم باید رفتنم رو به منزل پدرم باید از هر روز رفتن به یکبار در هفته محدود کنم.ولی مامان پسرا کمکم کن.پدر من ادم احساساتی هستن و نمیتونن نه بگن.و چون بازنشسته هستن و فراغت زیاد دارن و پسر من تنها نوهشون هم هست .دارم احساس خطر میکنم از وضعیت ولی پدر شوهر و مادر شوهرم که عاشق حسین هستن و طبقه پایین اپارتملن ما هستند خیلی رفتار درست و حساب شده ای دارن تا جایی که حسین خیلی کمتر اونجا لوس بازس درمیاره و رفتار طبیعی داره بر خلاف منزل پدر خودم.

آره گلی! به تدریج رفتن خونه شون رو کم کن. ولی این قدر هم سخت نگیر! بچه ها فرق پدر بزرگ و مادر بزرگ و مامان بابا رو می فهمن.

خاله زهرا
30 تیر 92 21:46
با تائيد تمام موارد ذكر شده و اينكه كلاً انقد بدم مياد ميخوان دين رو با علم توجيه كنند اونم اين علم سراپا نقص و ناقص ، به نظرم بايد عبوديت رو هم جا بندازيم يعنى علاوه بر بحث محبتى ، بايد براى بچه ها جا بندازيم دوست دارم، دلم ميخواد معنى نداره و بايد يه سرى چيزايى رو كه شايد سخت باشن و دوست نداشته باشيم به خاطر امر خدا انجام بديم ، حالا چه جورى خودمم نميدونم ولى پناهيان يه بحث خوب در اين مورد داره و از اون خيييييلىىىى بهتر بحث تربيت حاج آقا مجتبى است


آره عزیزم! درسته! من منظورم این نبود که فقط محبتی باشه. سنین پایین ۷ سالو گفتم و در مقایسه با تعقل و بی تفاوتی. دارم بحثای پناهیانو دنبال می کنم و بحثای حاج آقا مجتبی رو هم دانلود کردم. تو صفن!
عا
31 تیر 92 0:53
مي شه بگين عنوان مباحث تربيتي حاج آقا مجتبي چي هست و چطور مي تونم بهش دسترسي پيدا كنم؟






بله عزیز! تو سایت خود حاج آقا تو موضوعاتش بگردین پیدا می کنین. البته من دیشب اتفاقی یه جا کتاب pdf اش رو پیدا کردم. الان می گردم آدرسشو می ذلرم براتون.




این لینک سایت خودشون:

http://www.mojtabatehrani.ir/fa/type/7/ContentArchive.aspx?tid=7&vm=1&catid=2456

اینم آدرس خبرگزاری دانشجویان: www.iusnews.ir
اگه ستون سمت چپ صفحه رو ببینی، جزوه تربیت از دیدگاه حاج آقا مجتبی هست.
مامان فاطمه زهرا
31 تیر 92 14:56
اومدم نظر بزارم به دخترم رای بدین سرگرم خوندن متن ها شدم حالا میگم به وبلاگم سربزنید دوست داشتین از چند خط به فاطمه زهرا با کد 192 رای بدین
زهرا مامان
4 مرداد 92 5:42
سلام از مطالب اموزندتون خیلی ممنونم ان شالله فرصت داشته باشم تو مباحث به طور جدی شرکت میکنم.و سوال های زیادی هم دارم که ازتون بپرسم و راهنمایی بخوام ان شالله.
در باره این پست:من وقت نماز سر تا پا سفید میپوشم تا دخترم ببینه که باید با یه لباس دیگه و یه طور دیگه به سراغ عبادت و گفتگو با خالق رفت.

چه کار خوبی می کنی گلی!
من هم چیز زیادی بلد نیستم. دارم سعی می کنم یاد بگیرم. ولی از داشتن همراهی مثل شما خوشحال می شم.