یا من ارجوه ...
از بچگی دلم می خواست یک وقتی از آن کرم ابریشم های واقعی داشته باشم که وقتی از توی پیله درمی آیند، پروانه های واقعی رنگارنگ باشند.
⭐⭐⭐
مامان کرم ابریشم خریده بود برای سید علی. باید برگ توت می کندیم برایشان. تا بزرگ شوند، پیله ببندند و پروانه شوند. فردا صبح سید علی یکیشان را برد مدرسه. سه تای بقیه را گذاشتم توی در آبی ظرف پنیر.
⭐⭐⭐
صبح شده. سید علی و بعدتر من بیدار می شویم. چهار تا پیله ی سوراخ شده می بینیم. ما نمی دانیم در این چند روز، توی پیله چه اتفاقی می افتد. ما فقط شاپرک ها را می بینیم که می پرند. شاپرک هایی که شاید یادشان نیاید چند روز قبل حتی از توی در آبی ظرف پنیر هم آن طرف تر نمی رفتند.
⭐⭐⭐
من می دانم این کرم ابریشم هایی که در بازار تجریش می فروشند، اگر خوشبخت باشند شاپرک های نخودی رنگی می شوند که روی تنشان کرک دارد. اما می گذارم سید علی بگوید:« اگر خدا بخواهد، می شود. این کرم ابریشم ها هم می توانند پروانه باشند.»
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی