سید محمدحسین سید محمدحسین ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

هدیه ی مهربان ترین

جشن پیامبر مهربان ما

1392/11/8 18:48
نویسنده : مامان پسرها
12,632 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدای دوستدار کودکان



پیامبر اکرم (صلوات الله علیه): فرزندان خود را بر محبت و دوستی من و اهل بیت من و قراِئت قرآن تربیت کنید.

(از قبل برای بچه ها اجمالا توضیح می دیم که امروز می خوایم جشن بگیریم و از خودشون تو تزیین خونه کمک می گیریم. اصل مهم اینه که بچه ها مشارکت کنند و بهشون خوش بگذره. دیگه این که ریسه ها قرینه باشن یا خونه شیک شده باشه قطعا مهم نیست. بعد که فضا آماده شد، می تونید برنامه تون رو با این قصه شروع کنید.)

به نام خدای بزرگ و مهربون
بچه ها توی کوچه بازی می کردند. صدای خنده و شادی کوچه را پر کرده بود؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله) داشتند به مسجد می رفتند تا نماز بخوانند. وقتی بچه ها پیامبر را دیدند، دویدند جلو و عبای پیامبر رو گرفتند و گفتند: پیامبر با ما بازی می کنی؟
.پیامبر لبخندی زدند و با بچه ها مشغول بازی شدند . بچه ها دوست داشتند شتر بازی کنند .پیامبر اکرم بچه هارو نوبتی پشت خودشان سوار می کردند و توی کوچه راه می بردند.صدای خنده ی پیامبر با شادی بچه ها درآمیخته بود. تا این که یکی از دوستان پیامبر که داشت دنبلشان می گشت، ایشان را در حال شتر بازی با بچه ها پیدا کرد و گفت: ای پیامبر خدا! همه توی مسجد منتظر شما هستند. وقت نماز دیر می شود.
پیامبر به چهره ی بچه ها نگاه کرد. آن ها هنوز دوست داشتند بازی کنند
پیامبر دوست نداشتند بدون توجه به میل بچه ها بازی رو رها کنند و به مسجد بروند. به همین خاطر فکری کردند و به دوست خودشان فرمودند: به خانه من برو و برای بچه ها گردو بیاور.

دوست پیامبر به خانه ی ایشان رفت و برای بچه ها چند تا گردو آورد. پیامبر به بچه ها گفتند: قبول می کنید شترتان را به این گردوها بفروشید؟

بچه ها گردوها را گرفتند و پیامبر را رها کردند. پیامبر هم رفتند مسجد تا نماز  بخوانند.


دیدین بچه ها؟ پیامبر خییییلی مهربون بودن و بچه ها رو خیلی دوست داشتن. شما رو هم خیلی دوست دارن. پیامبر مهربون ترین آدم دنیا بودن.

پیامبر مهربان، باغی پر از میوه داشت
گوشه کنار باغش، نهال میوه می کاشت
وقتی که میوه هایش، درشت و پر آب می شد
باغبان مهربان، خوشحال و شاداب می شد
به باغ خود راه می داد، مردم دور و بر را
باز می گذاشت همیشه، برای آن ها در را
همسایه های نزدیک، با بچه های پرشور
از شاخه ها می چیدند، میوه های جورواجور
شادی می کرد باغبان، آن ها را وقتی می دید
روی سر کودکان، با خنده دست می کشید.


بچه ها! می دونید؟
امروز تولد یک نفر دیگه هم هست که ایشون هم مثل پیامبر خیلی مهربون بودن. ایشون پسر پسر پسر پیامبر بودن. اگه گفتین کی؟ آفرین!
امام صادق (علیه السلام). امام صادق شبا برای بچه هایی که چیزی نداشتند بخورن و گرسنه بودن، غذا می بردند.


(اگر گل آفتاب گردان داشتید می تونید نزدیک خودتون بذارید و این جا یک دفعه با اشاره یا نگاه کردن و لمس کردن یا بوییدن گل، موضوع رو ببرین به سمت گل آفتاب گردان.اگر نه با یک مکث و تغییر لحن و تون صدا این کارو بکنید.  و بگید:
تا حالا گل آفتاب گردون دیدین؟)
گل آفتاب گردون شبیه چیه؟
آفرین!
آفتاب گردان اینقدر آفتاب رو دوست داره و همممش بهش نگاه می کنه شبیه خورشید شده.
ما هم خیلی پیامبر و دوست داریم مگه نه؟ کاش ما هم شبیه اونا باشیم. چه جوری ؟ بارک الله! مهربون باشیم. 

(حالا برید به سمت اجرای نمایش خلاق) خب بذارید ببینم. مثلا فکر کن امروز رفتی مهد کودک. 
(این موقعیت رو در نمایش ایجاد کنید که مثلا یکی از دوستاش خوراکی نیاورده بهش می ده یا نه؟ یا اسباب بازی کودک شما رو می خواد تا باهاش بازی کنه. البته لزومی نداره مستقیم برید سر این مطلب. می تونید از ورود به مهد و سلام و علیک و ... شروع کنید تا برسه به اینجا. یا مثلا زنگ خوراکی باشه. یا حتی می تونید موقعیت رو پارک یا مهمونی تعریف کنید. شرایط شما تعیین کننده است. مهم اینه که توی نمایش شرایطی رو فراهم کنید که کودک بتونه این بخشندگی و مهربانی و رو بروز بده. )
(بعد از تمام شدن نمایش و این که کودک سعی کرد مهربونی خودش رو نمایش بده :)
وااااای! چقدر تو مهربونی! داری کم کم کم کم شبیه پیامبر می شی.

خب بچه ها! امروز که تولد پیامبر و امام صادقه باید بهشون هدیه بدیم. نه؟
موافقین یک گل خوشگل درست کنیم براشون؟
یک گل آفتاب گردون!
( وسایل کاردستی رئ در اختیار کودک قرار بدید تا کاردستی درست کنه.)
(برای دیدن کاردستی به ادامه مطلب برین.)
می تونید این جا این کلیپ صلوات رو بذارید تا وقتی کودک داره کاردستی درست می کنه، این صدا رو بشنوه.)



خب بچه ها شنیدین این بچه ها داشتن چی می خوندن؟ صلوات!
وقتی ما صلوات می فرستیم انگار داریم یک دسته گل به پیغمبر هدیه می دیم. هم به پیامبر هم به خانواده شون. یعنی به امام صادق  که پسر پسر پسر پیامبر بودن هم هدیه می دیم.
خود پیامبر گفتن هر جا بودین به من صلوات بفرستین.

 
این جا و اونجا صلوات
تو کوه و صحرا صلوات
کنار دریا صلوات
خلاصه هر جا صلوات
(با هیجان و شور کافی با هم چند تا صلوات بفرستید.)

خب! حالا این گل آفتابگردن رو با این صلوات ها هدیه می دیم به پیامبر و امام صادق.

تو زیبا ترین گل
برای جهانی
گل این زمینی
گل آسمانی

خب بچه ها! اگه گفتین  الان وقت چیه؟ وقت بازییییییی!
بازی ما اسمش آینه بازیه. هر کاری من می کنم شما هم باید همون کارو انجام بدین.  خب آماده این؟ پس شروع می کنیم.

(می تونید انواع حرکات رو انجام بدید. دستتون رو بذارید زیر چونه، سرتون رو بخارونید. موهاتون رو مرتب کنید. مسواک بزنید. دعا کنید. نماز بخونید. غذا بخورید. کتاب بخونید. دست به سینه بشید. باید به مرور سرعت بازی رو ببرید بالا و حرکات رو تند تند عوض کنید. اشکالی نداره اگه حرکتا متناوبا تکرار بشن ولی خب اگه تکراری نباشن جالب تره. اگر هنوز مثل من سن و سالی ازتون نگذشته، می تونید به مرور حرکت بازی رو بیشتر کنید. بپرید بالا. زیگزاگی بپرید. طناب بزنید. پروانه بزنید. دست بزنید. پا بکوبید و .... دیگه خودتون بهتر می دونید. )
(موقع انجام این بازی می تونید این صوت  و این صوت رو که برای تولد پیامبره بذارید.)

(خب بعد از این مرحله دیگه وقت خوراکیه تا بچه ها آروم بشن. هر طور که خودتون صلاح می دونید این مراحل رو پیش ببرید. اگر بتونید کمی تخمه آفتابگردان تو خوراکی ها بگذارید خیلی جالب تر می شه.)

(و در نهایت جشنتون هم با خوندن این شعر و دعا کردن  تموم می شه. )
مادری با دختر خود
پیش پیامبر آمدند
کنار خانه ایستادند
تق تق تق به در زدند
پیامبر عزیز ما
آمد و گفت: بفرمایید
مادر خوب، دختر ناز
به خانه ام خوش آمدید

مادر دختر به او گفت:
آمده ام با کوچولو
تا برایش دعا کنید
دست بکشید بر سر او

پیامبر عزیز ما
بچه را روی پا نشاند
روی سرش دستی کشید
برای او دعایی خواند

(اگر مثل من پسر دارید می تونید با اجازه از روح شاعر، توی شعر دخل و تصرف کنید و جای دختر، پسر بگذارید. مهم همذات پنداری بچه ماست. کی به وزن شعر کار داره تو این دوره زمونه؟:) )
ای پیامبر مهربون! امروز که روز تولد شما و پسر پسر پسرتون امام صادقه، برای ما هم دعا کنید.
(بعد از بچه ها بخواهید خودشون دعا کنن. اگه یادشون رفت شما دعا برای فرج رو فراموش نکنید. )
خدایا! امام زمان ما رو که پسر پسر پسر پسر پیامبرن و شبیه ایشون خیلی مهربونن رو زودتر برسون. خدایا امام زمان رو برسون تا همممه دنیا رو پر از مهربونی کنه.

همه توی دنیا
تو را دوست دارند
همه عاشق تو
همه بی قرارند
من و شاپرکها
به یاد تو هستیم
به بویت خدا را
همه می پرستیم

(و حالا وقت هدیه و ماچ و بغل و بوسه!)


*******

حقوق معنوی این اثر برای نگارنده محفوظ است.

توضیحات جانبی:

_ این برنامه برای کودکان 3 تا 7 سال طراحی شده است.

- در انتخاب شعرها و داستان ها سعی شده فضای کودکانه غالب باشد تا همذات پنداری بچه ها و ایجاد ارتباط با وجود نازنین پیامبر (صلوات الله علیه) بیشتر اتفاق بیفتد.

- سعی شده متناسب با سن کودکان پیش از دبستان مفهوم انتخابی بیشتر بار ایجابی داشته باشد. مثلا حتی مفهوم راستگویی برای کار انتخاب نشد چون کودکان ذاتا راستگو هستند و ممکن در این سنین اصولا مفهوم دروغگویی برایشان پررنگ نباشد و این تأکید بیش از حد اثرات چندان جالبی نداشته باشد.

- سعی شده اشعاری انتخاب شوند که زبان ساده و قابل فهم برای کودکان دارند و از واژه های نامأنوس برای کودکان، در آن ها استفاده نشده است.

- سعی شده نوعی انسجام محتوایی بین قسمت های مختلف برقرار باشد تا بیشتر در ذهن کودکان جایگیر شود.
هرچند که برای طراحی این کار و این که انسجام محتوایی داشته باشد، وقت زیادی گذاشته ام ولی شما می توانید بنا به اقتضای حال بچه و خودتون در هر موردی دخل و تصرف کنید و حتی فقط از ساختار کلی کار استفاده کنید.

- پیشنهاد می شود از کاربردی کردن این مفاهیم در موقعیت های دیگر استفاده کنید. مثلا اگر برای تعدادی از بچه ها جشن می گیرید می توانید این مثال را پیاده کنید.
موقع هدیه دادن آخر کار، جوری وانمود کنید که یک هدیه کم آمده است. قضیه را به بچه ها توضیح دهید و منتظر باشید تا عکس العمل شان را ببینید.
اگر کسی از بچه ها حاضر شد هدیه اش را به آن کودکی که سرش بی کلاه مانده بدهد اورا تشویق کنید و بگویید این یک نمایش بود. بعد به هر دوی آن ها هدیه بدهید.

- می توانید در موقعیت های مختلف صدقه دادن و انفاق کردن این مفاهیم را برای بچه ها با یک تلمیح یادآوری کنید.

- اگر شرایطش را دارید می توانید این برنامه را برای بچه های فامیل یا دوست یا اهل محل خودتان برگزار کنید.

- قبل از برگزاری جشن حتما یک دور برنامه را بخوانید تا آماده باشید.

- سعی کنید از اول روز متفاوت و شادتر باشید. حتی در سلام کردن. شام اون شب رو مطابق میل بچه ها درست کنید. پیتزای گوشت خانگی یا ماکارونی گزینه های خوبی هستند.

- دز مورد کاردستی من شخصا اعتقاد به آزاد بودن بچه ها دارم و خیلی دوست ندارم یک کار از پیش تعیین شده را انجام دهند. اما این مورد می تواند اسثتنثنا باشد. یا می توانید درست کردن کاردستی را کلا آزاد بگذارید تا کودک هر جور خودش دوست دارد درست کند.

- سعی کنید لحن قصه خوانی و شعر خوانی و حرف زدنتان برای بچه ها جذاب باشد. تون صدایتان را بالا و پایین ببرید. تأکیدات خاص داشته باشید.(مثل پسر پسر پسر پیامبر) ً شعرها رو با آهنگ های من درآوردی بخوانید.

- بیشتر اشعار به کار رفته در این برنامه کار آقای سید محمد مهاجرانی است.

- دو مجموعه کتاب شعر در مورد پیامبر
پیامبر عزیز ما، سید محمد مهاجرانی، انتشارات مدرسه
باغ گل محمدی، سید محمد مهاجرانی، نشر جمال

- داستان هایی از پیامبر اکرم
آواز گنجشک ها، پیام نادری، انتشارات محراب
گل صد برگ، سیدمحمد مهاجرانی، دفتر عقل
قصه های شیرین، مرتضی دانشمند، بوستان کتاب قم

لطفا بازخورد بدید. نظر انتقاد و پیشنهاد  ممنون!

این لینک رو هم ببینید. ایده ناز لطیفی داره. راستش خودم شرمنده شدم که فقط به فکر بچه های خودم بودم.

http://istgaah.blogfa.com/post/242

وسایل مورد نیاز جشن و کاردستی در ادامه مطلب.
 

 

وسایل لازم برای جشن:
 
- پرینت متن های پیشنهادی
- وسایل کاردستی ( ۱ بشقاب کوچک کاغذی، ۱ لوله دستمال آشپزخانه (یا لوله دستمال توالت)، ۱ برگ کاغذ رنگی سبز، ۶ برگ کاغذ رنگی زرد، قیچی، مداد، چسب نواری، چسب مایع، منگنه، تخمه آفتابگردان)
- وسایل تزیین خانه
- گلاب یا اسپری خوشبو کننده (برای معطر کردن فضا و درگیر کردن تمام حواس کودک)
- وسیله پخش صوت
- خوراکی
- هدیه
- گل آفتابگردان (هر چند تا دوست داشتید.)
(تمام این وسایل پیشنهادی هستند و در کاملترین نسخه اجرای برنامه مورد نیاز هستن. شما هر کدام را که دوست داشتید جایگزین یا حذف کنید.)
 
کاردستی
 
وسایل کاردستی ( ۱ بشقاب کوچک کاغذی، ۱ لوله دستمال آشپزخانه (یا لوله دستمال توالت)، ۱ برگ کاغذ رنگی سبز، ۶ برگ کاغذ رنگی زرد، قیچی، مداد، چسب نواری، چسب مایع، منگنه، تخمه آفتابگردان)
 
 
۱- برای درست کردن ساقه گل، کاغذ رنگی سبز را با چسب دور لوله بچسبانید. 
 
                            
 
۲- برای گلبرگ ها: دست کودک را روی کاغذ رنگی زرد بگذارید و دورش خط بکشید. بعد آن را ببرید. ۶ تا از این ها لازم داریم. 
 
 
۳- این گلبرگ ها را با چسب یا منگنه دور بشقاب کاغذی بچسبانید. 
 
 
۴- وسط گلبرگ ها را لایه ای چسب مایع بریزید و مقداری تخمه آفتابگردان روی آن بپاشید. 
 
 
۵- بالای لوله سبز را با دست له کنید تا صاف شود. حالا گل را با منگنه به این ساقه وصل کنید. 

 

اگر دوست داشتید می توانید از این عکس ایده بگیرید. 

یا حتی برای بچه های کوچکتر بگذارید هر کار دوست دارند انجام دهند. قیچی کردن کاغذ رنگی کار جذابی است. شاید بعد دوست داشتند از چسب هم استفاده کنند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (26)

محدثه
28 دی 92 16:40
واقعاً عاااااااااااااااااااااااااااااااااالی بود .... دوسش داشتم
مامان پسرها
پاسخ
ممنون! خدا رو شکر!
نیلوووووووو
28 دی 92 21:11
آغا ما یادمون نرفته که قول داده بودی جشن محمد رسوالله دعوتمون کنی خو من جشن میخوام
مامان پسرها
پاسخ
الهیییی! نیلو جونم! چقدر دلم برات تنگ شده. کاش می شد دعوتت می کردم. البته من منظورم اون جشنی بود که قراره برای سه سال و هفت ماهگی محمد حسین بگیریم انشاءالله و ذکر محمد رسول الله رو یادش بدیم.
زینب
28 دی 92 22:58
فدات بشم من مامان زینبِ با حال و خوش ذوق ایشالا دست مهربون پدر امت همیشه بر سر خودت و زندگیت باشه.
مامان پسرها
پاسخ
عزززیزم! اینا فقط بارقه کوچکی از نور خودشونه که می تابه به ذهن ما. ممنون از دعای قشنگت! الهی برای تو هم همین طور باشه!
صهبا
29 دی 92 0:51
اعظم الله اجورکم
مامان پسرها
پاسخ
حفظکم الله!
مامان فاطمه کوچولو
29 دی 92 6:50
خیلی عالی بود زینب جون. فقط تا رسیدم به نمایش خلاق و تصور کردم دختر ما حاضر به مهربونی نباشه خندم گرفت... به نظرم سن مخاطب رو هم بنویس و همچنین حداقل باید چند نفر باشن چون با یه بچه به نظرم درست اجرا نشه. راستی می گما کاش این تلویزیون شما رو دعوت می کرد برا تهیه برنامه کودک
مامان پسرها
پاسخ
منم خندم گرفت. ولی فکر کنم کم کم تأثیر کنه ها! امتحانش که مجانیه حداقل چون طرف بچه خیالیه و ناراحت نمی شه چشم راست می گی. سن مخاطب رو یادم رفت بنویسم. درباره تلویزیونم دعا کن! خدا رو چه دیدی؟ شاید خدا به این ذهن ناقص ما ایده های خوبی الهام کرد و یه برنامه نوشتیم.
به جرم عشق
29 دی 92 9:13
سلاااااااااام عزیزم عیدتون مبارک بر همه مسلمین و خانواده متعالی تون میگم چقققققققققدر زحمت کشیدی و میدونم چققققققققققدر ذوق زدی و حالشو بردی.... حال من که خیلی جا اومد صبح عیدی..... چه کیفی کنن بچه ها خدا برکت بده .... آشنایی با وب شما اولین عیدی امروزم شد... راستی: اللهم صلی علی محمد و آل محمد سلام خانوم گل! آره خودم خیلی ذوق کردم. خدا کنه برای بچه مسلمونا مفید باشه. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
به جرم عشق
29 دی 92 9:15
فراموش کردم بگم: وعجل فرجهم
مامان پسرها
پاسخ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
به جرم عشق
29 دی 92 9:52
سلام عزیزم حالم الان دست خودم نیست.... فقط اومدم بگم دومین عیدی خیییییییلی بزرگمم بواسطه وب شما گرفتممم... اششک امونم نمیده... آخه تازه اینجارو دیدم: " دوست شهیدت کیه؟ " تا حالا فک میکردم من دیوونه ام..... فک میکردم فقط منم که بطور تجربی با شهدا رفیقم... فک میکردم فقط خودم به این قائلم که : این شهدا هستن که مارو انتخاب میکنن..... مامان پسرا...... رفیق شهید زیاد دارم... سر تاپیک معصومه جان توی وب رضوان، اسم شهید مریم فرهانیان رو آوردم...پریروز که کارای خونه رو میکردم با خودم گفتم برم با این شهیده هم جدی جدی رفیق شم مث حاج حسین و ...که.....که....اینجا عکسشو دیدم.....چه عکسی....خدایا.....خدایا...خدایا..... ممنون مامان پسرا اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مامان پسرها
پاسخ
سلام عززززیزم! خوش اومدی! خدا رو شکر که به اندازه این واسطه گری اندک شهدا لایقم دونستن. عیدیت نوش جووونت رفیق با صفا!
درمانده
29 دی 92 12:05
سلام عزیزم عیدتون مبارک خلاقیتتون واقعا جالب و زیبا بود.
مامان پسرها
پاسخ
سلام خانومی! عید شما هم مبارک! ایمیلتون رو خوندم. انشاءالله در اولین فرصت جواب می دم.
مینا مامان فاطمه
29 دی 92 14:59
سلام. خسته نباشید. واقعاً کارتون عالی بود. ممنون که در اختیار همه قرار دادین. عیدتون مبارک
مامان پسرها
پاسخ
سلام! ممنونم! عید شمام مبارک!
زهرا مامان
30 دی 92 7:49
سلام خیلی خوب بود، و البته کاربردی ممنون به خاطر وقتی که گذاشتین.
مامان پسرها
پاسخ
سلام! نوش جونتون!
هم اندیش
30 دی 92 9:36
سلام اابجی جان نبودم چه خبرا اینجابوده ها تو حرم اقا موسی الرضا بیادت بودم برام دعا کن فصل جدیدی تو زندگیم شروع شده دعا کن بدون غلط یا حداقل با تصحیح و غلط گیری کمتری چلو ببرمش از تشبیه افتاب و افتاب گردونت خوشم اومد تصمیم گرفتم اینا رو تو یه دفتر بنویسم برا بچه ایندم.....
مامان پسرها
پاسخ
سلام عزیزم! نبودنت خیلی تو چشمم بود. خدا رو شکر که تو بهشت بودی و خدا رو شکر که حالت بهتره. اصلا مگه میشه آدم از بهشت بیاد و خوب خوب نباشه؟
مهتا
30 دی 92 13:55
وای زینب جان مثله همیششششه عالی بود به نظر من تنها چیزی که میتونه بچه ها رو توی این وا نفسای آخر الزمان حفظ کنه همین محبت اهل بیته وقتی از بچگی با گوشت و خونشون آمیخته شده باشه یعنی اگر تو نو جوونی و جوونی خدایی نکرده دستشون بخواد سمت خطا بره این محبته نمیذاره....
مامان پسرها
پاسخ
دقیقا همین طوره. خدا کنه خودشون کمک کنن بتونیم این بذر محبت رو تو دل گلامون بکاریم.
زهرا رقیب
30 دی 92 22:50
عالی بود مامان پسرا جوون ،خدا خیرت بده
مامان پسرها
پاسخ
ممنون گلی!
نیلوووووووو
1 بهمن 92 1:19
الان دقیقا در برابر پاسخ دندان شکن شما این شکلیام. از شوخی گذشته دل منم برات یه ذره شده، کاش بشه یه ملاقات ...
مامان پسرها
پاسخ
ای بابا! جواب من برای به دست آوردن اون دل نازکت بود خواهر! دندان شکن؟!!! انشاءالله باهات تماس می گیرم.
زینب مذکور
1 بهمن 92 7:10
حرکتتون جای بسی تقدیر داره
مامان فاطمه کوچولو
1 بهمن 92 11:35
ما با یه روز تاخیر اجرا کردیم خیلی خوب بود بازم ممنون ... راستی دخترمون حاضر شد لقمه فرضی شو با دوستش نصف کنه اما از اینکه گلمون صورتی نبود ناراحت شد و ما علاوه بر آفتابگردان مجبور شدیم لاله صورتی هم درست کنیم... کلا با این علاقه خاص به صورتی نمی دونم چی کار کنم؟ دوست داره حتی خوراکی ها هم صورتی باشه!
مامان پسرها
پاسخ
عزیییییزم! کلی خندیدم. ای جان! اون لپاشو از قول من بکش و ببوسش.
مامان ابوالفضل
1 بهمن 92 11:54
خیلی جالب و ستودنیست . ممنون حیف ابوالفضل ما هنوز خیلی کوشولوهه . ازن ایده های قشنگتون کاش برنامه های کودک هم یاد بگیرن . با ز هم ممنونم.
مامان پسرها
پاسخ
خواهش می کنم خانومی!
هم اندیش
1 بهمن 92 13:30
سلام عزیزم ممنون اره واقعا خصوصا اگه بدونی لایق نیسی و دقیقه نود راهی حرم شی.... دعا گوت بودم
مامان پسرها
پاسخ
علیک سلام! و ممنون دوستم!
مامان علیرضا
1 بهمن 92 13:55
سلام خیلی عالی بود هرچند بعد عید پستت رو دیدم
مامان پسرها
پاسخ
سلام!
خاله زهرا
2 بهمن 92 7:12
مثل هميشه عالى بود عزيز دلم ، خيلى وقت گذاشتى دست گلت درد نكنه ، دارم فكر ميكنم كاش من ميام ايران از اين جشنا باشه بگيريم سارا هم شركت كنه ، دلم برات يه نقطه شده
مامان پسرها
پاسخ
خواهش می کنم خواهر گلم! پس بدوم برم ببینم اون موقع چه مناسبت هایی هست. ای فدای تو و اون دختر بلای تو دل بروت!
به جرم عشق
2 بهمن 92 17:38
سلام فدات شم....شرمنده این شکلهارو دختر کوچولوم انتخاب کرده تا برای شما بفرسته خاله جون
مامان پسرها
پاسخ
ای جانممممم! لپشو بکش و حسسسسابی بچلونش از طرف من! بگو خاله اینا رو برات انتخاب کرده!
سمانه
2 بهمن 92 18:36
عزیزم خیلی جالب بود، منم با بچه ها همذات پنداری کردم!
مامان پسرها
پاسخ
این که خیلی خوبه! یعنی هنوز اون لطافت کودکانه رو داری!
نیلوووووووو
2 بهمن 92 19:46
مامان پسرها
پاسخ
ما بیشتر!
مامان امیرعلی گلی
3 بهمن 92 16:35
دوستم خوشحال میشم تو نظرسنجی ما شرکت کنید http://amirjan.niniweblog.com
زینب
7 بهمن 92 19:54
سلام اینجا رو دیدم گفتم بذارم کنار پیشنهادای این پست. کار خوبیه : http://istgaah.blogfa.com/post/242
مامان پسرها
پاسخ
سلام عزیز! چه کار نازی! ممنون! لینکشو می ذارم تو این پست.